دنیای امروز

مجله اینترنتی

دنیای امروز

مجله اینترنتی

نمونه های از سانسور دیالوگ فیلمهای خارجی در تلویزیون ایران


برخی از فیلم​های سینمای جهان برای پخش در تلویزیون بویژه نوروز دچار تغییرات اساسی از جمله حذف کاراکتر(!)، کوتاه​شدن و جابه​جاشدن دیالوگ​ها می​شود؛ در ادامه چند تغییر «خیالی» از دو فیلم هالیوودی و بالیوودی را می​خوانیم.


پیشنهاد می شود ابتدا ستون سمت راست را کامل بخوانید و بعد ستون سمت چپ و قیاس هر سطر از دو ستون با هم.



فیلم هالیوودی
نام فیلم: خیابان دونفره / نام دوبله شده برای تلویزیون: آرامش در مسیر


دیالوگ های اصلی دختر و پسر فیلم

دیالوگ پخش شده از تلویزیون

پسر: چقدر خوشگل شدی؟

باید یه فکری بکنم.

دختر: مرسی. بخاطر تو این لباسو پوشیدم.

موافقم. تازگی خیلی سر به هوا شدی.

پسر: امشب با هم بریم سینما؟

خیلی فکرم درگیر این پروژه س؟

دختر: بعدش؟

کدوم؟

پسر: بعدشم بریم خونه ما.

پایان نامه دانشگاهیم.

دختر: واقعا هنوز دوستم داری؟

واقعا هنوز از پایان نامه ت دفاع نکردی؟

پسر: من عاشقتم. تازه روانی میشم وقتی این عطرو به خودت می زنی.

نه دیگه. هر بار یه اتفاقی افتاده البته خودمم مقصرم، تو کمکم میکنی؟

دختر: منم خیلی دوستت دارم. هیچوقت تنهام نذار. بدون تو میمیرم.

حتما. اتفاقا خیلی دوست داشتم کمکت کنم. الان بریم کتابخونه؟

پسر: بیا اینم کارت ورود به شوی لباس پنجشنبه

آره. راستی این بلیت مترو از جیبت افتاد.

دختر: واااای تو محشری. (بازیگر زن به مقدار خیلی زیاد به بازیگر مرد نزدیک میشود)

آااااه. آسمون رو نیگا کن چقدر پرنده...(تصویر یکدسته گنجشک در آسمان پخش میشود)

پسر: قول میدم بهت خوش بگذره عزیزم.

وای راست میگی چقدر پرنده... (همچنان تصویر کوچ پرندگان پخش میشود)

دختر: خیلی دوستت دارم، خیلی...

چقدر پرنده بودن خوبه...



فیلم هندینام فیلم: عاشقتم / نام دوبله شده برای تلویزیون: زندگی خوب

دیالوگ های اصلی دختر و پسر فیلم

دیالوگ پخش شده از تلویزیون

دختر: دیشب با شامیتا دیدنت، درسته؟

برادر اینجا چیکار میکنی؟

پسر: من؟ حتما اشتباه میکنی. غیر از تو هیچ زنی پاش تو زندگی من باز نشده.

چی؟ این چه سوالیه از من میپرسی خواهر؟ من فکر کردم تو نقشه رو آماده کردی که اومدم.

دختر: جدی؟ پس این عکس چیه؟

کدوم نقشه برادر؟ چی میگی؟

پسر: آه! ببین این یه مجلس رقص بود و من تنها با اون رقصیدم. تازه به اصرار اون.

آه. ببین من دیشب دیدم که اثاثیه سیتا رو ریختن تو خیابون  حالا اومدم باهم فکری کنیم باهاش.

دختر: توقع داری باور کنم؟

واقعا میخوای کمکش کنی؟

پسر: باور کن کارینا. من عاشق تو هستم.

آره خواهر. من عاشق کمک کردن هستم.

دختر: ببین شاهرخ من دوستت دارم و نمیخوام تو رو از دست بدم ولی...

ببین برادر اتفاقا من هم تو فکرش بودم ولی دست تنها کاری ازم ساخته نبود..

پسر: ولی نداره کارینا. منم تو رو دوست دارم، باور کن...اینم حلقه ازدواج. خواهش میکنم دستت کن!

دیگه دست تنها نیستی، بیا. اینم حلقه ازدواج سیتا که کنار خیابون افتاده بود. بده بهش و بگو ما کنارش هستیم.

دختر: شاهرخ به من قول بده دیگه با کسی نرقصی.

برادر به من قول بده همیشه دستت به کار خیر بره.

پسر: حتما عزیزم. قول میدم فقط با خودت برقصم و همیشه کنارت بمونم.

حتما خواهر. قول میدم فقط در کار خیر شرکت کنم تا روح پدر هم شاد باشه.

دختر: خیلی دوستت دارم شاهرخ.

خیر ببینی برادر عزیزم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد